خوش قیافه (خوَشْ/ خُشْ فَ / فِ) خوش ترکیب. خوش صورت و بدن. خوش هیکل. نیکودیدار. زیبااندام. مقابل بدقیافه ادامه... خوش ترکیب. خوش صورت و بدن. خوش هیکل. نیکودیدار. زیبااندام. مقابل بدقیافه لغت نامه دهخدا
خوش قیافه زیبا چهره زیبا روی، زیبا اندام خوش هیکل ادامه... زیبا چهره زیبا روی، زیبا اندام خوش هیکل تصویر خوش قیافه فرهنگ لغت هوشیار
خوش قیافه خوبرو، خوش ترکیب، خوش سیما، خوشکل، زیبا، زیبارو، صبیحمتضاد: بدقیافه، زیبااندام، خوش هیکلمتضاد: بدهیکل ادامه... خوبرو، خوش ترکیب، خوش سیما، خوشکل، زیبا، زیبارو، صبیحمتضاد: بدقیافه، زیبااندام، خوش هیکلمتضاد: بدهیکل فرهنگ واژه مترادف متضاد